ناله مرغ سحر
تاریخ انتشار: ۲۸ تیر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۷۴۱۶۷۵
«مجلس ششم بازشد.انتخابات تهران و حومه بالنسبه آزاد بود. رفقای ما غالباً انتخاب شدند.... در این مجلس پرده دیکتاتوری علنیتر و بدون روپوش بالا رفت... ما دوره ششم را به پایان بردیم و در دوره بعد لایق آن نبودیم که دیگرباره قدم به مجلس شورای ملی بگذاریم... و چند تنی هم از رفقای ما که در دوره هفتم انتخاب شدند، از وکالت استعفا کردند و در خانه نشستند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ایران آنلاین / این یادداشت محمدتقی بهار(ملکالشعرا)درباره اولین دوره انتخابات مجلس تهران، پس از تثبیت جایگاه حکومتی رضاخان در ایران است. زمانی که او و تنی چند از مشروطهخواهان قدیمی به فراست دریافته بودند، شر رضاخان پس از دفع خطر تجزیه ایران، قراراست دامن این خاک را بگیرد و این یعنی آغاز ایام فترت مشروطهخواهان پرشوری که توانسته بودند از شاه بیمار قاجار(مظفرالدین شاه) امضای تأسیس مجلس را بگیرند و نگذارند پس از دسیسه روسها با محمدعلی شاه چراغ خانه ملت خاموش بماند. سلطه رضاخان و اقتدار مطلق وی برتمام امور کشور، باعث شده بود که بسیاری از حامیان جان بدربرده رضاخان که اغلب از ساختار قدرت طرد شده بودند، مورد مؤاخذه فعالان و کنشگران جوانتر قرار بگیرند. برای آنها بهطور جد این سؤال مطرح بود که آیا هیچ آلترناتیوی ارجحتر از حاکم کردن این رضاخان وجود نداشت؟
از امثال محمد تقی بهار و احمد کسروی در جستارهایی که عمدتاً پس از شهریور ۱۳۲۰ منتشر شده اینطور برمی آید که اتفاقاتی که پس از آغاز سلطنت احمدشاه یکی پس از دیگری بروز میکرد همه را نگران کرده بود. گروهی از نخبگان سیاسی نظیر سیدحسن تقیزاده، علیاکبر داور، محمدعلی فروغی و حتی خود بهار متوجه شده بودند شاه جوان سالهایی که در غوغای قحطی جنگ جهانی اول بهفکر فروختن ذخیره گندم خود به ارباب کیخسرو شاهرخ به قیمت گزاف و گرفتن رشوه برای گردش در شهرهای اروپا است، عرضه حفظ ایران در مصاف با استعمارگران و اذناب وتجزیه طلبانی چون شیخ خزعل را ندارد. ﺗﺰار پطرکبیر و اتوفون بیسمارک و ناپلئون بناپارتی باید تا ایران را شده با زور دگنک به روز کرده و حافظ حریم ممالک محروسه باشد. پس طبیعی بود که گزینه پیشنهادی انگلیسیها مورد پذیرش نخبگان سیاسی باشد. با تثبیت دیکتاتوری رضاخان، ملکالشعرای بهار هم بیشتر وقت خود را به فعالیت فرهنگی گذراند. بهار که بهعنوان یکی از مخالفان رضاخان شناخته شده بود مورد طعن و ملامت نشریه «ناهید» قرار گرفته بود. مدیر مسئول و مؤسس این نشریه فکاهی (میرزا ابراهیم ناهید) ارگان حامی رضاخان بود و با پرخاش به ملکالشعرا و «طماع الشعرا» خطاب کردن وی، از بهار این گونه جواب گرفته بود: ای سیهنامه ناهید و طرفدار رضا / آلت ٱلت بدخواه وطن درهر باب زمانی که ملکالشعرای بهار این مصرع را در ذم میرزا ابراهیم ناهید سرود درخواب هم نمیدید که چندی بعد، از قبل استبداد رضاخانی با میرزا ابراهیم در یک زندان همبند شود.از مراوده میرزا ابراهیم (آلت رسانهای حامی رضاخان) و ملکالشعرا البته نه همین حسن عنایات! که یکی از ماندگارترین آثار هنری تاریخ معاصر بهیادگار ماند. ماجرا از این قرار بود که میرزا ابراهیم و بهار هردو اهل ذوق هنری و موسیقایی بودند و همین مسأله باعث شده بود که پای چهرههایی نظیر عارف قزوینی و مرتضی نیداوود هم به دفتر مجله باز شود. بعد از آغاز استبداد رضاخانی موج عظیمی از یأس و سرخوردگی گریبان فعالان پرشروشور انقلاب مشروطه را گرفت. برای ایشان بسیار تلخ و جانکاه بود که ببینند میراثی که برای حفظ آن امثال میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل، ستارخان و باقرخان و... از جان و مال خود برای تحقق آن مایهگذاشتند (مجلس مشروطه) حالا شده ملعبه دست یک شاه مستبد. میرزا ابراهیم ناهید برای هفتمین سال انتشار نشریه تصمیم به برگزاری جشنی گرفت و بنا شد روی یکی از تصنیفهای مرتضی نیداوود، شعری باصدای قمرالملوک وزیری اجرا شود. و اینگونه بود که ۹۱سال پیش در چنین روزهایی (تیرماه ۱۳۰۶) در باغ سهمالدوله، قطعهای در ماهور بهعنوان «اثر طبع یکی از استادان سخن» با صدای ملوک ضرابی اجرا شد. نام شاعر را به سبب بیم از عناد حکومت پنهان نگه داشتند. صفحه این کار توسط پلیفون با تار مرتضیخان نیداود و ویولن موسی معروفی (پدر جواد معروفی) و صدای قمرالملوک وزیری ضبط و توزیع شد. برخی میگویند بهار، ترانه مرغ سحر را در زندان رضاشاه سروده است. هرچند بهقرار منابع متقن، بهار شعر این تصنیف را در اواخر دوران قاجار سروده و در هنگام تنظیم آن برای ملودی نیداود، ایران درگیر استبدادی دیگر بود که میتوانست مهرپایانی باشد بر آرمانهای مترقی مشروطهخواهان. نیداود در مصاحبهای که سال ۱۳5۵ با علی مبشر انجام داده، اذعان میکند که بهار برای هماهنگی ترانه و تصنیف شعر را بازسرایی کرده و برای این کار مجبور به حفظ ملودی میشود. از نکات جالب مربوط به ساخت این اثر که بحق باید آن را یکی از مهمترین آثار هنری معاصر تلقی کرد، همنشینی شعر با آهنگ و هماهنگی ملودی با روح زمانه بود. شخصیت اصلی این ترانه یعنی همان مرغ سحر میتواند نمادی از ایران مبتلا و دربند استبداد و ظلم و ستم باشد که ظلم ظالم و جور صیاد انگیزه رهایی را از وی سلب کرده. پاره دوم این ترانه که عمدتاً در اکثر اجراها به تقلید از محمد رضا شجریان خوانده نمیشود، اگرچه بسیار شعاری و فاقد بدایع ادبی است اما میتواند تأثیرپذیری شاعر از اندیشههای مساواتطلبانه و چپگرایانه متأثر از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ میلادی را به وضوح نشان دهد: عمر حقیقت بهسر شد، عهد و وفا بیاثر شد ناله عاشق، ناز معشوق، هر دو دروغ و بیثمر شد راستی و مهر و محبت فسانه شد قول و شرافت همگی از میانه شد از پی دزدی، وطن و دین بهانه شد دیده تر شد جور مالک، ظلم ارباب، زارع از غم گشته بیتاب ساغر اغنیا پُر میناب، جام ما پُر ز خون جگر شد ای دل تنگ ناله سر کن، از مساوات صرفنظر شد تا سالهای دهه پنجاه توجه چندانی به این اثر نشد، اما اجرای محمد رضا لطفی از این اثر با صدای هنگامه اخوان در برنامه گلها و به تبع آن رویدادهای منتهی به انقلاب اسلامی بار دیگر این اثر را دوباره مطرح ساخت.بعد از انقلاب خوانندگان دیگر تلاش کردند این اثر را در قالبهای مدرن و با نوآوری بیشتر اجرا کنند که شاید مشهورترینشان اجرای فرهاد مهراد از این اثر باشد.منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۷۴۱۶۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
از دلبری بهارنارنج تا اردیبهشتِ عاشقی در بهارِ شیراز
حتی شنیدن نام «شیراز» هم حال آدم را خوب میکند، چه برسد به اینکه قرار باشد به این شهر سفر کنید. سفری که البته میتواند مصداق بارزی از مصرع معروف «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها» باشد! شاید قبل از حضور در شیراز، صرفا با دیدن تصاویر و شنیدن تعریفهای دیگران مشتاقِ دیدن این شهر باشید اما احتمالا بعد از بازگشت از سفر مدام زیر لب زمزمه کنید: «گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق/ ساکن شود بدیدم و مشتاقتر شدم»
به گزارش ایسنا، بعد از پاییز که ردپایی عمیق در شعر شاعران و خاطرات عاشقان دارد، اردیبهشت وقت دیگری است که میگویند عاشقی در آن حال و هوای دیگری دارد. حال فکر کنید بخواهید در این فصل به دیاری سفر کنید که عاشقانهترین شعرها از آنجا به گوش جهان رسیده. جایی که مدفنِ لسانالغیبی است که هنوز هم عاشقان مستاصل او را به شاخهنباتاش قسم میدهند تا بلکه برای این درد، التیامی پیدا کنند.
شیراز را با الِمانهای مختلفی میشناسیم که شعر یکی از مهمترین آنهاست. شما میخواهید به شهری سفر کنید که مدفن حافظ و سعدی است؛ دو شاعری که در کمتر خانهای کتاب شعر آنها پیدا نمیشود و نسبت به برخی شاعران گمنام، کسی نیست که نام این دو شاعر را نشنیده باشد. شاید حتی بتوان علت گره خوردن نام این شهر کهن با «عشق» را در همین موضوع جستوجو کرد که سرچشمه اشعار عاشقانه بوده است. اتفاقی ادامهدار که حتی شاعران و ترانهسرایانِ امروزی هم از آن وام میگیرند.
روزبه بمانی، شاعر و خوانندهای است که بیش از آنکه با ترانههای انتقادیاش شناخته شود، مردم او را به واسطه عاشقانههایی که سروده میشناسند. کسی که ردِ پای شیراز در ترانهای کوتاه که خودش آن را خوانده دیده میشود؛ ترانهای که حتی در مصرع پایانی آن تاکید کرده است این عشقِ شیرازی حتی پایتختِ او را تغییر داده است!
چرا «بهارِ شیراز» معروف است؟
شیراز به بهارش معروف است و اصلا به همین خاطر است که دقیقا در میانه این فصلِ سرسبز، روزی با عنوان «شیراز» نامگذاری شده. هر چند اگر قرار باشد با هر وسیله دیگری به جز خودروی شخصی به شیراز سفر کنید، احتمالا پیدا کردن بلیت کاری کارستان باشد اما با این حال سفر به این شهر در بهار به یک دلیل ساده، رکورد میزند: آب و هوای مطبوع.
به محض اینکه از فرودگاه، ایستگاه راهآهن یا ترمینال خارج شوید، با طی مسافتی اندک، یکی از اولین چیزهایی که توجه شما را به خود جلب میکند درختهایی هستند که تازگی و سبزی برگهایشان، چشمانتان را به آرامش دعوت میکنند. در این شرایط فقط کافیاست چند نفس عمیق بکشید تا آنوقت بهتر متوجه شوید ترکیبِ «بهارِ شیراز» چرا تا این حد سر زبانها افتاده. ترکیب عطر تازگی گیاهان و بهارنارنج (شکوفههای درخت نارنج) هوش از سر هر کسی میبرد.
اصلا شیراز به بهارنارنجاش معروف است؛ حتی وقتی در بازار وکیل به دنبال خرید سوغاتی باشید، کافی است از جلوی یک مغازه خشکبار فروشی یا عطاری رد شوید تا این بار از عطر بهارنارنج خشک شده مست شوید؛ هرچند که سهم شما از این همه عطر، نهایتا چند پَر بهارنارنجی باشد که قرار است در قوری چایی بریزید که در خانه دَم میکنید تا خستگی یک روز شلوغ را از تنتان دور کند.
شکوفههای بهارنارنج در مجموعه شاهچراغاینجا دَم را غنیمت میشمارند!
خستگی و بیحالی شیرازیها موضوعی است که دستمایه شوخیهای زیادی میشود! شوخیهایی که البته خودِ شیرازیها مقاومتی در برابر پذیرش آن ندارند. با این وجود اما شیراز شهر سرزندهای است، شهری توریستی که جریانِ زندگی در آن شاید به پای تهران نرسد، اما قرار هم نیست با روندی کُند، حوصلهسربر شود.
چیزی که در شیراز به وضوح به نظر میرسد این است که مردمِ این شهر به خوبی فهمیدهاند که باید دَم را غنیمت شمرد. وقتی حتی از یک لحظه بعدمان هم خبر نداریم، چرا باید استرس بیهوده بکشیم؟ پس دور از انتظار نیست که در شبی بهاری مقابل فالودهفروشیهای خیابان ناصرخسرو و کنار ارگ کریمخانی، شیرازیهایی را ببینید که با چنان شوری کنار هم آوازهای محلی میخوانند که مسافرانِ عجول برای تمام کردن فهرستِ دیدنیهای شهر را هم ترغیب میکنند تا قدم آهسته کرده و برای دقایقی با جریانی از زندگی همراه شوند که احتمالا در روزمرگیهایشان آن را گم کردهاند.
با این حال اگر مسافری باشید که زمان کوتاهی میتوانید در شیراز بمانید، باید کارهایتان را روی دور تند انجام دهید! شیراز علاوه بر هر آنچه که تاکنون درباره آن نوشتیم، به مکانهای دیدنی خاصِ خود معروف است؛ اماکنی که دیدنِ همه آنها شاید در یک سفر کوتاه مقدور نباشد و همین هم دلیلی میشود تا مسافران تصمیم بگیرند با یک برنامهریزی دقیق به شیراز سفر کنند.
هرچند گاهی دلبریِ آبوهوا معادلات شما را به گونهای به هم میریزد که ممکن است از برنامه قبلی عقب بمانید! مگر میشود عصرِ یک روز اردیبهشتی هنگام قدم زدن در باغ عفیفآباد، نمِ باران بزند و شما بتوانید به راحتی از این فضا دل بکنید؟ در این شرایط فرقی نمیکند مقصد بعدی تا چه ساعتی باز است، این شمایید که تصمیم گرفتید لحظه به لحظهای را زندگی کنید که شاید تا آخر عمر، امکان تکرار آن وجود نداشته باشد.
باغ عفیفآباد شیرازسفری در زمان با پای پیاده
شیراز یک کلانشهر است؛ پس طبیعی است که اگر از بافت مرکزی و تاریخی مانند مجموعه وکیل (مسجد، حمام، آبانبار و بازار)، نارنجستان قوام، باغ دلگشا، موزه نظر، مسجد نصیرالملک، شاهچراغ و... فاصله بگیرید با خیابانها و اتوبانهایی نظیر آنچه که در پایتخت میبینید مواجه شوید. با این حال همه آنچه که در این شهر وجود دارد در اماکن تاریخی یا مدرن خلاصه نمیشود.
یک پَرسه کوتاه در کوچهها و پسکوچههای این شهر میتواند شما را تا شیرازِ دوره صفویه عقب ببرد. شیرازی که در آن خبری از ساختمانهای بلندمرتبه و پاساژهای بزرگ نیست، زنان و مردان مسن در یک عصر بهاری جلوی در خانه، زیر سایه گلهای کاغذی صورتی رنگ نشستهاند و با لبخندی گرم از مسافران پذیرایی میکنند و کافی است کمی کنجکاوی کنید و درباره خانهشان و آن قدیمها از آنها بپرسید تا هم سرِ دردِ دلشان باز شود و هم اصرار کنند که حتی شده برای صرف یک استکان چای تازه دم مهمانشان شوید.
شاید اکنون دیگر زندگی در این نقطه از شیراز به اندازه خاطراتی که قدیمیهای محل تعریف میکنند، جاری نباشد، اما اصالت محل و معماری خانههایی که هنوز از گزند تخریب در امان ماندهاند، حتیِ در پسِ دیوارهای مخدوش، سردرهای به سرقت رفته و کاشیهای هفترنگِ تَرک خورده نمایان است. بافتی محلی که میتواند نشاندهنده بخشی از زندگی اجتماعی مردمی باشد که این روزها حتی آخرین نفری که آنها را میشناخته هم از دنیا رفته است.
وقتی یک پلو، غم را میبرد!
بعضی غذاها با وجود اینکه مربوط به شهر و منطقه خاصی هستند، اما اکثر ایرانیها آن را درست میکنند. یعنی مهم نیست که حتما شیرازی باشید تا بتوانید کلمپلو بپزید، اما باید بدانید کلمپلوی اصل و سالاد شیرازی معروفِ کنار آن را تنها در شیراز میتوان پیدا کرد!
البته فهرست غذاهای سنتی و مخصوص شیراز بلندتر از آن است که تنها به کلمپلو خلاصه شود اما از میان آن همه غذا، معروفترینشان همین کلمپلو و بعد «غمبر پلو» است که البته برخی هم آن را «قنبرپلو» مینامند. ترکیبی از گوشت قلقلی، برنج، رب انار، کشمش و گردو که به هر نامی آن را صدا کنیم به نظر میرسد، قرار است با طعمی جدید واقعا غمهایمان را ببرد!
کلمپلو شیرازی غمبرپلو (قنبرپلو)در نهایت هرچند که در این گزارش سعی کردیم تا هرآنچه که شیراز به آن معروف است را بازگو کنیم اما باز هم «شنیدن کِی بُوَد مانند دیدن؟». شیراز از آن شهرهایی است که حتی شده برای یکبار باید آن را دید. حتی اگر این فرصت در بهار فراهم نشود، در سایر فصلها به جز عطر بهارنارنج، چیز دیگری را از دست نمیدهید چون شیراز همیشه زیباست.
انتهای پیام