گشتی در خاطرات پروانه بهار در کتاب «مرغ سحر»
تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۱۱۴۴۱۹
به گزارش خبرنگار ایلنا، کتاب «مرغ سحر (خاطرات پروانه بهار)» از جمله کتابهایی است که در ۲۷۲ صفحه در دسته خاطرات و سفرنامهها جای میگیرد و توسط انتشارات جهان کتاب چاپ و با قیمت ۴۰ هزار تومان روانه بازار شده است.
این کتاب روایتگر داستان سفر پروانه بهار، دختر ملک الشعرای بهار (شاعر و نویسنده) است که همراه با پدر به خارج از کشور میرود و جستجویی درونی برای خودسازی را آغاز میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در پیشگفتار ویراستار کتاب (فاطمه کشاورز) آمده است: «به یک نگرش، مرغ سحر داستان سفر پروانه بهار، دختر جوانی است که در خانه پدری فرهیخته و ظلمستیز (محمدتقی بهار، ملکالشعرا) و مادری توانا (سودابه صفدری-بهار) دیده به جهان میگشاید. به دلیل بیماری هولناک پدر، پروانه این مجال را مییابد که همراه او به سفر برود و جهان خارج از مرزهای ایران را کشف کند. در مرحلة اول کتاب، این سفر محدود به اروپاست و عمدتاً به منظور درمان پدر صورت میگیرد. میشود در چنین شرایطی دچار اندوه شد یا خود را زیر حضور سنگین چنین پدری به فراموشی سپرد. اما ذهن پویای پروانه، این سفر و همصحبتی پدر را دستمایه رشد و خودسازی میکند تا جایی که تجربه کشف جهان شکلی آرمانی به خود میگیرد و در سالهای بعد بسط مییابد و تکرار میشود. نتیجه، انسانی است که ظرفیت جهانوطنی دارد و آمادة ظلمستیزی در معیاری بزرگتر از مملکتی است که در آن به دنیا آمده…»
حکایت پروانه بهار از دوران کودکی و زندگی در کنار خانواده آغاز میشود. خاطرات او از پدرش، ملکالشعرای بهار، و مشاهدات او از رنج و مرارتی که دیکتاتوری حاکم بر شاعر بزرگ ملّی ایران روا داشته بود بخشی خواندنی از کتاب را دربرمیگیرد. همراهی پروانه با پدر در سفر درمانی به سوییس، در واپسین ماههای حیات او، شرح داده شده است. ماجرای ازدواجها، مهاجرت به امریکا، تحصیل در دانشگاه و حضور در مبارزات مدنی زنان و سیاهپوستان و همچنین جنبش مخالفت با جنگ ویتنام نیز در پی آمده است.
پروانه بهار هماکنون ساکن امریکاست و در مجامع ایرانیان و رسانههای همگانی حضور مییابد.
در بخشهایی از یادداشتهای پشت جلد کتاب آمده:
«داستان پروانه داستان جهانی پرآشوب است که در آن ارزشهای کهنسال یک فرهنگ پایدار و اصیل به شکل مبارزات شخصی و اجتماعی یک زن دلیر به اوج تجلّی میرس.» (مجید تهرانیان، هانالولو، اردیبهشت ۱۳۸۱)
«در تمام مراحل کتاب، پروانه بهار به وجود آگاه، پرشهامت و اندیشهمند پدر افتخار میکند. تردیدی ندارم که اگر امروز ملکالشعرا در قید حیات بود و این کتاب را مرور میکرد او نیز به همین اندازه به وجود دختری به توانایی پروانه افتخار میکرد. مرغ سحر را به تمام کسانی که زندگی را دشوار مییابند و زیر بار سنگینش در خود توان حرکت نمیبینند از صمیم دل توصیه میکنم.» (فاطمه کشاورز، مریلند، تابستان ۲۰۱۸)
«مبارزات پروانه، چه برای رهایی خویشتن از قیدوبند تفکر یک جامعۀ سنّتی نسبت به زن باشد و چه برای کسب آزادی برای محرومان و رنجدیدگان، زیر لوای الهام پدر آزادیخواهاش بوده است و پروانه چه زیبا در سایۀ شرح زندگانی پرتلاطمش در ایران و آمریکا این الهام را در کتاب مرغ سحر بیان میکند. این کتاب را میتوان همچون پیوندی زیبا میان عواطف پدر و فرزندی از یکسو و عشق به آزادیخواهی و هنر از سوی دیگر دانست. خواندن آن را به همۀ عاشقان هنر و آزادی توصیه میکنم.» (شهین سراج، فرانسه، مارس ۲۰۱۸)
منبع: ایلنا
کلیدواژه: ملک الشعرای بهار پروانه بهار پروانه بهار مرغ سحر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.ilna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایلنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۱۱۴۴۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
صدایی که چهره خانم معلم را نگران میکرد
ایسنا/لرستان توجه! توجه! محل خود را ترک و به مکان امن پناه ببرید. این صدای آشنایی است که بخشی از خاطرات ما دهه شصتیها را تشکیل میدهد؛ اصلا ذهنمان را مشغول کرده و خیال ندارد از مخیلهمان پاک شود.
توجه! توجه! محل خود را ترک و به مکان امن پناه ببرید. این صدای آشنایی است که بخشی از خاطرات ما دهه شصتیها را تشکیل میدهد؛ اصلا ذهنمان را مشغول کرده و خیال ندارد از مخیلهمان پاک شود.
صدای آژیر پراسترس دوران جنگ، روزهایی که بمباران خاطراتمان را رقم میزد. برای دشمن فرقی نمیکرد که اهداف موشکیاش سرباز هست یا سردار، خانواده هست یا دانشآموز، کاسب هست یا رفتگر! برای او ایرانی بودن مهمترین هدف بود برای کشته شدن، برای معلولیت، برای شکار...
در آن روزها اضطرابی که بر همه ما کودکان دهه ۶۰ مستولی بود صدای آژیر وضعیت قرمز بود که از رادیو در مواقعی که رادارها حضور یک هواپیمای جنگنده عراقی را در مناطق ردیابی میکردند، پخش میشد: «توجه! توجه! صدایی که هماکنون میشنوید اعلام خطر یا وضعیت قرمز است و معنا و مفهوم آن این است که حمله هوایی انجام خواهد شد محل کار و منزل خود را ترک کنید و به پناهگاهها و نقاط امن پناه ببرید»! اوووووووووووو ...
خاطرم هست که زمانی این صدا از رادیو پخش میشد چهره خانم معلم درهم میرفت اما سعی میکرد اضطرابش را پشت لبخندی مصنوعی پنهان کند و یکی یکی بچهها را که از ترس جیغ میکشند به پناهگاه ببرد، یکدفعه متوجه میشد کودکی زیر میز خودش را خیس کرده و او بدون اینکه اجازه بدهد بقیه متوجه شوند آرامش میکرد و با همان شرایط او را در آغوش میکشید و به پناهگاه میبرد.
امان از آن روز که صدای صوت موشک زودتر از پیام رادیو میرسید و مدرسه با خاک یکسان میشد. مثل همان روزی که پنج دانشآموز دختر دبیرستان بنتالهدی صدر خرمآباد هرگز به خانه برنگشتند.
شهیده سیده زهرا رحیمی، شهیده نازیلا جزایری، دیانا کاکاوندی، شهیده لعبت نادی و شهیده طاهره جابری و معلمهایی که هر سال داغ دلشان با آن خاطرات تلخ تازه میشود.
هفته بزرگداشت معلم برهمه زحمتکشان عرصه تعلیم و تربیت مبارک باد.
انتهای پیام